ما در مکالمات روزمره و تعاملات خود برخی افراد را “خوش اخلاق” و برخی را “بد اخلاق” میخوانیم. مثلاً یک شخص تندخو و عصبانی را بداخلاق و یک شخص آرام و شکیبا را خوش اخلاق معرفی میکنیم. اما این صفتها مربوط به خلق هستند و نه اخلاق. ضمن اینکه این صفتهای خلقی در افراد مختلف به شکلهای متفاوتی وجود دارند و تفاوتهای فردی به خاطر نقش تأثیرگذار تعاملی ژن و تجربه ایجاد شده است. بنابراین باید در استفاده از مفاهیم دقت بیشتری بکنیم و در قضاوتهای خود درباره افراد همیشه تفاوتهای فردی را معیاری مهم بدانیم. اخلاق مفهومی ارزشی است و به قضاوتهای ما درباره خوب یا بد بودن امور اشاره دارد و به طور طبیعی در عمل، رفتار و کردار ما نیز نمایان میشود.
اینکه چه چیزی را خوب یا بد میدانیم، به نگرش ما نسبت به جهان بستگی دارد. این جهانبینی نوع باور ما به ماهیت واقعیتها، شناخت و ارزشها را مشخص میکند. ممکن است باور داشته باشیم مجموعهای از فضیلتها و رذیلتها وجود دارند و عمل خوب یعنی نزدیکی به آن فضلیتها و عمل بد یعنی انجام آن رذیلتها؛ یا ممکن است معیار ما منطق باشد، یعنی اگر عملی به لحاظ منطق ما خوب باشد، پس آن را خوب بدانیم؛ مثلاً اگر بخواهیم ببینیم آیا دروغگویی در شرایطی خوب است یا نه، باید منطق کلی دفاع از خوب بودن آن برای ما درست باشد.
اگر چه قضاوت و عمل اخلاقی ما ممکن است تا اندازهای تحت تأثیر ویژگیهای زیستی، شخصیتی و ژنتیکی هم باشد، اما عمدتاً تحت تأثیر تجربه و تربیت شکل میگیرد و رشد میکند. بنابراین نوع جهتگیری اخلاقی هر کسی خاص خود اوست. ما بر اساس ارزشها و هنجارها و معیارهای حاکم بر نگاه اکثریت جامعه است که نوعی از جهتگیری اخلاقی را مطلوب و نوع دیگر را غیر مطلوب میدانیم. باید توجه داشت که ویژگیهایی که ما در اغلب موارد در افراد میبینیم و بر اساس آن ویژگیها درباره اخلاق آنان قضاوت میکنیم، در واقع ویژگیهای خلقی هستند نه اخلاقی.
خلق به ویژگیهای ذاتی اشاره دارد که عمدتاً تحت تأثیر ژنتیک هستند و تجارب زندگی میتواند تا اندازهای آنها را تعدیل کند. این ویژگیها به نوع و سطح واکنش ما به محرکها و نحوه رویارویی با رخدادهای هیجانی مربوط هستند. ویژگیهای خلقی میتوانند عملکرد شناختی، رفتار اجتماعی و عملکرد تحصیلی را پیشبینی کنند. بنابراین اینجا هم افراد دارای سبکهای متفاوت خلقی هستند و اینکه ما آنها را خوشخلق یا بدخلق توصیف میکنیم، بر اساس هنجارها و معیارهای متداول در زندگی اجتماعی است.
واقعیت این است که در اغلب موارد کسی که ما او را بداخلاق توصیف میکنیم، در واقع دارای یک سبک خلقی خاص بوده و نه بداخلاق است و نه بدخلق. این سبک خلقی شخص تا اندازه زیادی وابسته به ژنتیک است و تجارب اولیه دوران کودکی، مانند روابط با والدین، نقش مهمی در تشکیل و تثبیت آن داشتهاند. اما افرادی هستند که نه به لحاظ خلقی، بلکه به لحاظ اخلاقی مشکل دارند و این هم میتواند تحت تأثیر محیط و تربیت باشد. برای مثال بعضی افراد به لحاظ زیستی و ژنی غیر اخلاقی هستند (اختلال amorality).
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.